ای دل عبث مخور غم دنیا را


I can feel ur heartbeat

 

ای دل عبث مخور غم دنیا را   فکرت مکن نیامده فردا را
کنج قفس چو نیک بیندیشی   چون گلشن است مرغ شکیبا را
بشکاف خاک را و ببین آنگه   بی مهری زمانه‌ی رسوا را
این دشت، خوابگاه شهیدانست   فرصت شمار وقت تماشا را
از عمر رفته نیز شماری کن   مشمار جدی و عقرب و جوزا را
دور است کاروان سحر زینجا   شمعی بباید این شب یلدا را
در پرده صد هزار سیه کاریست   این تند سیر گنبد خضرا را
پیوند او مجوی که گم کرد است   نوشیروان و هرمز و دارا را
این جویبار خرد که می‌بینی   از جای کنده صخره‌ی صما را
آرامشی ببخش توانی گر   این دردمند خاطر شیدا را
افسون فسای افعی شهوت را   افسار بند مرکب سودا را
پیوند بایدت زدن ای عارف   در باغ دهر حنظل و خرما را
زاتش بغیر آب فرو ننشاند   سوز و گداز و تندی و گرما را
پنهان هرگز می‌نتوان کردن   از چشم عقل قصه‌ی پیدا را
دیدار تیره‌روزی نابینا   عبرت بس است مردم بینا را

 

 

از قصائد پروین اعتصامی



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در یک شنبه 26 تير 1390برچسب:,ساعت 10:18 توسط SetaRe| |


Power By: LoxBlog.Com